منطقه امن خود را رها کن!
منطقه امن خود را رها کن!
حتماً تا حالا برای شما پیشآمده که در موقعیت یک تجربه جدید قرار گرفته باشید. یکی از آنها را بهخاطر بیاورید. مثلاً اولین باری که قصد داشتید سوار تلهکابین شوید یا لحظهای که تصمیم گرفتید برای اولین بهتنهایی سفر بروید. همه ی ما خاطرات زیادی از لحظههای قبل از انجام اولینهای زندگی خود داریم. هر انسانی در طول زندگی خود در معرض تصمیمگیریهای زیادی قرار میگیرد. در کودکی فارغ از اینکه نتیجه کار چه خواهد شد، سریعتر از مرحله انتخاب عبور کرده و به مرحله اجرا میرسد. در واقع راحتتر از منطقه امن خود خارج میشود.
منطقه امن مکانی است که در آن امنیت جانی داریم. زمانی که قصد داشتی برای اولینبار بر قایقی سوار شوید و در دریای بیکران سیر کنید، چه حسی داشتید؟ بهاحتمال زیاد، بودن بر ساحلی که زیر پایتان محکم است و از کودکی تجربه سالها حرکت بر روی آن را داشتهاید، برایتان بسیار ایمنتر بوده است. یعنی ساحل دریا در آن زمان، منطقه امن شماست.
منطقه امن فقط در جهان پیرامون ما نیست، بلکه در ذهن هر انسان هم منطقه ی امنی تعریف شده است. منطقه ی امن ذهنی همان شرایطی است که در آن احساس راحتی میکنید. مثل کارهای روزانه که همیشه در حال انجام آنها هستید یا معاشرت با افرادی که همیشه با آنان به راحتی در ارتباط هستید مثل خانواده و دوستان و همکاران صمیمیتان.
هر کاری که خارج از منطقه امن ذهنی شما باشد میتواند برایتان استرسزا یا تنش آور باشد. مثل اولین باری که میخواهید در جمعی صحبت کنید. وقتی میخواهید کسبوکار جدیدی را آغاز کنید. وقتی برای اولین بار میخواهید به تنهایی پشت فرمان ماشی بنشینید و رانندگی کنید یا حتی مدتهاست که داخل شهر رانندگی میکنید؛ اما وقتی میخواهید برای اولینبار در جادههای بینشهری رانندگی کنید. در این صورت باز هم استرس را تجربه میکنید که میزان آن برای افراد مختلف متفاوت است.
مانعی بر سر راه موفقیت به نام “منطقه امن”
حالا سؤالی که مطرح است این است که منطقه امنی که شخص در ذهن خودساخته برگرفته از چیست؟ یکی از دلایل آن ترسها و احساس عدم توانایی در امور مربوط به آن است. فردی که فن بیان خوبی ندارد و نمیتواند بهراحتی با دیگران ارتباط برقرار کند قطعاً ترجیح میدهد در جمع دوستان سکوت کند. مخصوصاً اگر افراد تازهواردی در آن جمع حضور داشته باشند. از آن مهلکتر زمانی است که میخواهد در بین افراد ناآشنا ایراد سخن کند. شاید الان شما که این متن را میخوانید به یاد تجربهای مشابه نفس در سینهتان حبس شده باشد.
افرادی که بیش از حد خود را در منطقه ی امن ذهنی خویش محبوس میکنند، عموماً ترجیح میدهند کاری را انجام دهند که استرس و اضطراب آنان را در حداقل مقدار ممکن نگه دارد. زیرا در این صورت احساس راحتی بیشتری میکنند. هر چه این روند بیشتر ادامه یابد اعتمادبهنفس آنان بیشتر کاسته شده و عقبنشینی از تجربیات جدید در موقعیتهای مختلف را ترجیح خواهند داد. پس در یک دور باطل بین ماندن در منطقه امن ذهنی، عدم تجربه جدید و اعتمادبهنفس پایین قرار میگیرند و در نتیجه از او فردی ناتوان ساخته میشود که موفقیت برایش رؤیایی بیش نیست.
چرا باید از منطقه امن خود خارج شویم؟
خیلی ناراحت کننده است اهدافی را برای خود در نظر بگیریم و آرزوی رسیدن به چیزهایی را داشته باشیم اما به دلیل ترس هامون نتوانیم قدمی برداریم و ببینیم با گذشت زمان فرصتها مثل ابر در گذرند و زمین ما بی بهره از هیچ بارشی . یک بار برای همیشه تصمیم بگیر، اگر می خواهید حسرت زمان و انرژی از دست رفته خود را دوباره تجربه نکنید و فرصتها را به بند کشیده و به اهدافتان برسید. قدم مهمی را همین الان بردارید و از منطقه امن خود خارج شوید. درست است بودن در منطقه امن برای ما آرامش را به همراه دارد اما این آرامش قبل طوفانهای درونی ست. طوفان ضعف اعتماد به نفس، حس ناتوانی و به مرور زمان استیلای ترس هایتان بر توانایی های شما، که رنج روزمرگی را بر زندگی شما آوار کرده و کهولت ذهن را برایتان به ارمغان می آورد.
چگونه از منطقه امن ذهنی خود خارج شویم؟
حال سؤال این است چگونه میتوان این فرایند ناخوشایند را به هم ریخت. مسیر جدیدی را آغاز کرده و زندگی پویاتری را تجربه کرد؟ در ذیل لیستی از اقدامهای کوچک و بزرگی را بیان میکنیم تا چراغ راهی باشد در مسیر رشد و اعتلای فردی و اجتماعی. به امید خدا و تلاش و پشتکار!
- اهداف خود را مشخص کنید.
- ریسک کنید و شکست بخورید!
- اعتمادبهنفس خود را تقویت کنید.
- با ترسهای خود روبرو شوید.
- کارهای روزانه را متفاوت انجام دهید
- در فعالیتهای جدید شرکت کنید.
- خوشبین باشید.
- یادگیری را متوقف نکنید.
- خودباوریتان را تقویت کنید.
- باورهای خود را به چالش بکشید.
بیرون منطقه امن چه چیزهایی در انتظار ماست؟
چرا از تغییرات فرار میکنیم؟ یکی از مهمترین عوامل که باعث فرار ما از تغییرات میشود، ترس از بیرون آمدن از دایره امن ماست. مغز ما دوست دارد در شرایط امن و آسوده خود بماند و تا وقتی که مجبور نشود اجازه تغییر را صادر نمیکند. اما این تغییرات عموماً نتایج خوبی را به همراه دارد. بهخاطر داشته باشیم هر تغییری در ابتدا دشوار است.
وقتی از مکانی خارج میشویم اگر ندانیم چه چیزی در انتظار ماست قطعاً اضطراب و ترس بیشتری را تجربه خواهیم کرد. مثلاً اگر بدانیم امروز که از خانه خارج میشویم قرار است یکسری سختیهایی را متحمل شویم، این را هم میدانیم که پس از گذر از آن سختیها به روشنایی میرسیم، نه تنها از خروج از خانه ی خود منصرف نمیشویم؛ بلکه سعی میکنیم خودمان را آماده کرده و ملزومات کار را با خود به همراه خواهیم برد. البته منظور من کسانی هستند که به دنبال منبع نور هستند، نه آنانی که به اندک روشنایی قانعاند!
همانطور که قبلاً گفته شد، در منطقه ی ذهنی که اکنون ایستادهایم، احساس راحتی و امنیت کرده و فکر میکنیم همه چیز در کنترل ماست، اینجا منطقه امن ماست. در پی خروج از آن اولین چیزی که تجربه میکنیم ترس است. تمام تمرکز ما بر روی مشکلات قرار میگیرد. دچار تردید از ادامه حرکت شده، اعتمادبهنفسمان در سطح پایینی قرار گرفته و انواع و اقسام بهانهها به ذهن ما خطور میکند تا ما را از ادامه مسیر باز دارد. این ترسها ناشی از عواملی است مثل:
- عدماطمینان به مسیر
- چالشهای پیش رو
- ترس از شکست
- سرزنش و تمسخر دیگران
- از دست دادن کنترل امور
- کارهای سخت و دشوار و خستهکننده
پس باید کمربندها را محکم بست و کپسول اکسیژن را پر کرد برای یک پرواز به اوج.
حالا که موفق به خروج از دایره امن خود شده و توانستیم با ترسهای خویش کنار بیاییم، متوجه میشویم که برای رشد نیاز به یادگیری داریم. یادگیری مهارتهای جدید، دیدن فرصتهای پیش رو و شرکت در چالشهای مختلف به منظور یادگیری در شرایط جدید. اینگونه میتوانیم معنای جدیدی برای زندگی خویش بیابیم که میتواند ما را به رشد بیشتر رهنمون شود.
4 راهکار برای ثابتقدم ماندن پس از خروج از منطقه امن
عبور از منطقه امن ذهنی و تلاش برای بهترشدن، کار چندان سادهای نیست. وقتی به منطقه ترس و بعد از آن یادگیری وارد میشویم، با چالشهای زیادی روبرو میگردیم که اگر مراقب نباشیم ممکن است نامیدی ها ما را از حرکت باز دارد. در اینجا برای ثابتقدم ماندن در مسیر رشد، چند راهکار عالی داریم که میتوان با استفاده از آنها این مسیر پر پیج و خم را طی کرد.
· کنارگذاشتن نگاه منفی درباره استرس
در باورهای مردم استرس بار منفی دارد. استرس یک واکنش طبیعی بدن در برابر تغییرات، عوامل محرک یا فشارهای است که بر ما وارد میشود و میتواند تعادل ما را بر هم زند. اما بهتر است بدانیم دو نوع استرس وجود دارد: استرس منفی و استرس مثبت. حالا ببینیم استرس مثبتی که گفتیم؛ یعنی چه؟ وقتی قرار است کار متفاوتی انجام دهیم؛ مثلاً در مقابل جمع صحبت کنیم یا روزهای اولی که قرار است در جایی مشغول به کار شویم یا اولین قرارهای ملاقات ما و… قطعاً استرس را با اندازههای مختلف را بر ما وارد خواهد کرد. اینجا سعی میکنیم آن استرس مثبت را به سوخت و انرژی مورد نیاز در آن جلسه تبدیل کنیم. بهتر است نامش را هیجان قرار دهیم تا بار مثبت پیدا کند. خیلی از ما انسانها به دنبال انجام کارهایی برای بالابردن هیجان و گرفتن انرژی از آن هستیم. حالا ما میتوانیم این تهدید را به فرصت برای خود تبدیل کنیم، به این صورت به خود کمک میکنیم تا خارج از دایره امن خویش بمانیم.
· آگاهی بر اینکه مغز ما انعطافپذیر است
وقتی در جایگاه تغییر قرار میگیریم، مغز ما به طور طبیعی برای حفاظت از ما پیغام ترس صادر میکند. پس خیلی طبیعی است که در بیرون ناحیه امن مان احساس خوبی نداشته باشیم. ولی خبر خوب اینکه مغز ما موجودی منعطف است. اگر کاری را چندین بار انجام دهیم، مغز با خودش میگوید پس این کار مهم است و باید انجام شود حالا نهتنها استرس را کم میکند؛ بلکه کمک میکند تا آن تغییر بهخوبی و سریعتر صورت گیرد. پس از تغییرات نترسید و هرگز نگویید من نمیتوانم این کار را انجام دهم.
· فکرکردن به نسخهای از خودتان بعد عبور از ترس است
خداوند ما را موجودات بسیار توانمندی آفریده است که با تلاش و پشتکار میتوانیم هر زمان بهتر از نسخه قبلی خود باشیم. تواناییهای الان خود را بنویسید. مثلاً شما قلم خوبی دارید و همیشه مطالبی را برای خود مینویسید. فکر کنید اگر بیشتر مطالعه کرده و آگاهی بیشتر کسب کنم و با قلم زیبای خود کتابی را برای آگاهی عموم بنویسم چه کار بزرگی برای بشریت کردهام. از طرفی باعث شده فردی صاحبنام گردم. این نسخه پیشرفته خود را همیشه در نظر داشته باشید میتواند به شما الهامبخش باشد.
· با اقدامهای کوچک شروع کنید
برای قدمگذاشتن در رودخانهای که عمق آن را نمیدانید بیگدار به آب نمیزنیم. وقتی قرار است وارد استخر پر از یخ شویم یکباره درون آب نمیپریم. با یک پای خود یا یک تکه چوب یا سنگ عمق رودخانه را چک میکنیم یا کم کم پای خود را در آب میگذاریم تا بدن ما به سرمای آن تطبیق یابد. برای خروج از ناحیه امن خود باید ابتدا خودآگاهی را تقویت کنیم. ببینیم در حال حاضر چه جایی ایستادهایم و میخواهیم به کجا برسیم (مبدأ و مقصد). سپس برنامهریزی کرده و اقدامات هوشمندانهای طراحی کنیم. حالا با قدمهای کوچک و مستمر شروع با حرکت کنیم.
· مربی داشته باشم
مربی کسی است که قبلاً این مسیر را طی کرده است. راه رسم مسیر را میداند. او میتواند مسیر را برای شما تسهیل کند. هر جا کم میآورم موتور محرک ما باشد و از مشورتهای ایشان استفاده کنید. از مشورت با افرا خبره و آموزش از آنان غافل نشوید.
و کلام آخر
حالا میدانیم منطقه امن ذهنی ما کجاست. چرا لازم است از آن خارج شویم؟ چه تهدیدها و فرصتهایی در مسیر ما وجود دارد؟ برای محکم ماندن در آن مسیر چه کارهایی باید انجام دهیم؟ حالا فقط یک اصل بسیار مهم باقی میماند: تصمیم کبریِ شما!
دوست عزیز تصمیم بگیر و حرکت کن بگذار سبب زندگی بهتر خود و دیگران باشی
دیدگاهتان را بنویسید